معنی قرابت و فامیلی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ واژههای فارسی سره
خانوادگی
فرهنگ عمید
خویشی، خویشاوندی،
نزدیکی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
بستگی، خویشاوندی، خویشی، نزدیکی، نسب، نسبت، وابستگی
کلمات بیگانه به فارسی
خانوادگی
فارسی به عربی
عائلی
فرهنگ فارسی آزاد
قَرابَت، خویشاوندی، نزدیکی در نَسَب و پیوند،
فرهنگ معین
(قَ بَ) [ع. قرابه] (اِمص.) نزدیکی، خویشی.
معادل ابجد
880